النا دوسال و 4 ماهگی
سلااااااااااااام ....دختر قشنگم ..جدیدا خیلی ناناز شدی و حرف زدنت شیرینتر ........
وقتی لباس میکنیم میگی زشته وقتی میگیم خوب نگاه نکن میری پشت دیوار یاشکی میبینی ....
اونروزی داییت لباسشو عوض میکرد یعنی شلوارش بعد گفتی دایی بات سیاهه بعد پاچه شلوار خودتو کشیدی بالا و گفتی پام من سیاه نیست .... من سیبیل دارم بعد با انگشت پشت لبتو نشون دادی
باز داشتی با داییت بازی میکردی و برگشتی گفتی دایی چرا پشت سرم حرف میزنی
وقتی جاییت درد میگیره میگی میسوزه .... مثلا دستم میسوزه
وقتی گرسنه هستی دم به دقیقه میای میگی مامان شام چی داریم هان ؟
بعضی مواقع هم میای میگی مامان کمک میخوای
جدیدا عاشق قومره سبزی شدی تا یکی از یکی میپرسه شام چی داریم یا غذا چیه میگی قورمه سبزی
یه روز روز از خواب بیدار شدی صبح بعد گفتی موهامو کند گفتیم کی کند گفتی شیرین ( زنداییت )
فکر کنم خواب دیده بودی گلم ... همین قسمت یادت بوده
اگه باز یادم اومد از شیرین زبونیت مینویسم