النا  النا ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

وقتی النا کوچک بود

حرفای النا خانوم

1392/8/25 2:36
نویسنده : مامان الهه
284 بازدید
اشتراک گذاری

النای نازم این روزا خیلی جیگر شدی....کلی حرف میزنی و تعریف میکنی..............

 

پول برمیداری میری دم در و میگی برم خرید ماست بخرم دوغ بخرم ......نون بخرم .........

 

تلفن وبر میداری و میگی الو سلام خوبی....... من رسیدم خونه ..........

چند وقت پیش گفتی من مامان و دوستدارم 92/8/8

 

و امشبم بابا محمد گفت النا بابا رو دوست داری گفتی آنه ....بعد گفتی الانه هم دوست دارم

 

کلی حرفای قشنگ میزنی .........

کلماتی مثل هواسم نبود خسته شدم ..... استفاده میکنی  وقتی میخوای یکی رو دعوا کنی میگی بچه بد ..... همیشه میگی بریم دکتر امپول بزنیم ........امروز گفتی بریم دکتر امپول بزنیم پام .....بعد گریه کنیم 

کت پاییزیتو پوشیده بودی و دستتو کردی تو جیبش گفتی مامان کیف داره گفتم نه جیب داره گفتی ولی پول ندارم .........

 

فیلم جومونگ که شروع میشه با گویندش اسمارو میگی ....... علامت مترو و میبینی میدونی اونجا مترو هستش .... و خیلی چیزای دیگه

یه بار داشتیم از یه جایی رد میشدیم چندتا گوسفند جلو قصابی بود گفتیم النا بع بعی .....بعد از اون هر وقت از اونجا رد میشدیم میگفتی مامان بع بعی کوش

 

هر چی بپوشم که تازه دیده باشی یا نو باشه میگی مامان قشنگه مبارک باشه

 

یه بار پریدم رو کمرم و دردم گرفت گفتم النا برا چی پریدی و دیدی ناراحت شدم اومدی بوسم کردی و گفتی مامان شرمنده

صبحها وقتی زودتر بیدار میشی میای بوسم میکنی و میگی مامان پاشو تون پنیر گسنمه .........

 

امروز داشتیم چیپس و ماست میخوردیم گفتی زود بخوریم الان عمه شیلا میاد ......

میدونی 5 شنبه ها میریم خونه مامانی ........... و میگی 5 شنبه میریم عمو حسن محمد جسین عمه شیلا.......

به دایی سعید میگی دا سعید و دایی داوودم میگی داوود گاهی لطف کنی میگی داوودو ..یعنی دایی داوود الان شما دو سال و دو ماهته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)