النا  النا ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

وقتی النا کوچک بود

نوروز 91 و النای مااااااا

1391/5/25 17:02
نویسنده : مامان الهه
303 بازدید
اشتراک گذاری
سلام سلام صدتا سلااااااااااام ............. النای ناناز مامان ........ اول از همه سال نوت مبارک خوشکلم ..... انشالله همیشه سالم باشی پیش منو بابایی ............ امسال نورزو 91 روز عید برا سال تحویل خونه خودمون بودیم .........بعدش برا ناهار رفتیم خونه مامان اکرم ............شام هم رفتیم خونه مامانی .......... قبل از رفتن هم لباس قشنگاتو تنت کردما و رفتیم موهاتم برات بستم .....اگرچه خیلی بدت میاد ولی بعدش که میبندیم ساکت میشی.......... کلی بزرگتر شدی خانم تر شدی ...........دیگه مثل اون موقعا اذیت نمیکنی ............ ماه شدی ......... با اسباب بازیهات بازی میکنی ......... اواز میخونی حرف میزنی........... روز دوم عید رفتیم شهرستان و تا 13 بدر اونجا بودیم ................. امسال یه اتفاق بدی هم افتاد و بهراد کوچولو از پیش ما رفت .........نصادف کرد ..........خدا به بابا و مامانش صبر بده .............انشالله برا همه سال خوبی باشه ........... ولی امشال تو هم سرما خوردی هم دچار اسهال استفرغ شدی عزیزم ............ دیگه خداروشکر داری کم کم غذا هایی که برات درست میکنم میخوری........... راستی عیدی هایی که گرفتی ......... مامان اکرم سارافون لی که فعلا برات بزرگه ...... عمه فاطمه عروسک ...... عمه شیلا کفش...... عمه ملیحه هم 10 تومن پول داد........ مامانی و بابایی یه دونه النگو .... دایی سعید یه زرافه ...... دایی داوود هم که از مرخصی اومد برات یه تاپ و سلوارک دو جفت کفش برات اورده ...... بقیه هم هر جا رفتیم پول دادن که قراره برات النگو بخرم عزیزکمممممممم............... الان که دارم مینویسم شما 8 ماهت تموم شده و ما هفته اول اردیبهشت هستیم ......... وقتی چزیز میبینی اگه ازت دور باشه اینقدر میری جلو و خم میشی تا برش داری ولی هنوز سینه خیز نمیری ....تنبلی میکنی و بدت میاد وقتی دمرت میکنن.......... ولی شبا دمر میخوابی و دوست داری اونطوری بخوابی .............. خدارو شکر شبا راحتر میخوابی و زودتر .......... بعضی شبا دیر میخوابی ........ داری کم کم تمرین میکنی حرف بزنی ........ابه میگی به میگی مه میگی......... حروفایی مثل ق گ...... میگی .......... اه  میگی .....اخ میگی.... یه روز هم مامانی که داشت برات اسپند دود میکرد گفت ارهههههههههه ...........و شما هم دقیقا به همون لحن گفتی ایههههههههههه ..........همه خندیدیم .......... وقتی مامانی میگه بره ی من .......تو میگی ب ب ......... ولی هنوز دندونات نیومده  که انشالله میاد ........ خیلی دوستت دارم خانمی ............خدا همیشه نگهدارت باشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)