ده ماهگی خانم کوچولو
سلام عشق من ........ الان که این وبلاگو درست کردم شما 10 ماهت پر شده ......نگی چرا الان درست کردیاااااااااا وبلاگ داری ولی تو اون وبلاگت عکسات هم پاک شده بود کلی زحمت کشیده وبدم از زمان بارداری نوشته بودم تا الان ...... ولی عیب نداره اینجا هم برات درست میکنم تا عکسات برا همیشه بمونه ........الان شما 4 دست و پا میری خانمی 1 ماهی میشه تقریبا ولی سینه خیز نرفتی ....... کلی برا خودت ددیی شدی.......تا یکی یلابس میپوشه میگی دد و میری پیشش تا ببرت دد ....... الان کلماتی مثل اب= ابه .... بابا = بابا ....... دد .......... بریم = بییم ....... غذا = ددا ....... برق= ب گاهی بق هم میگی ...... اخ = خخخخخخ ......... یخ = اخ رو مگی ...... مامان خیلی دوستت داره عزیزم ولی خیلی شیطون شدی و کنجکاو ...... ولی متاسفانه غذا نمیخوری و این منو ناراحت کرده ........ دکتر گفته شیر بهت ندم یا کمش کنم در عوض غذا بدم چهکار کنم که نمیخوری .......کاش یه کم غذا میخوری .......خدا نگه دارت باشه گلکممممم............ منتخبی از عکسای النا خانم و از بدو تولد تا الان رو میذارممممممم
بدو تولد دومین روز تولد النا خانم وقتی از بیمارستان اومدیم
دو ماهگی النا خانم
از 3 4 ماهگی به بعدددددددد
النا و عاشورای نود اولین محرم النا خانم
النا و پسر عمه ی مامان الهه که اینجا 45 روزه بود
تلاشه آرمین برای بالا نگه داشتن خود رو بالش و بالا گرفتن سرش که نمیتونست
النا خانم از 6 ماهگی نشست ......البته از 4 ...5 ماهگی میخواست بشینه که دکتر اجازه نداد به زور تا پایان 6 ماهگی نگهش داشتیم نشینه هههههه
دندونای النا خانم از 4 ماهگی اذیتش میکرد و اینجا هم دست در دهان و مشغول خوردن دست
اولین عید النای مامان اولین روز عید 91 در 7 ماهگی
النا در پارک لاله و اولین باری که سرسره سوار شد اردیبهشت 91
النا در رستوران و مشغول خوردنه نون